با یه پسری اوکی شدم ۷ ماه با هم بودیم اومد خواستگاریم بابام ردش کرد چون شهرش متفاوت بود خیلی همو دوست داشتیم کلی خاطره داشتیم بابام تهدیدش کرد دیگه سمت دخترم نرو فلان اونم دیگه گفت به بابات فول دادم و ولم کرد قلبم درد میکنه چرا من آنقدر بدبختم فک کردم عشق واقعی رو تجربه کردم حالم از هر چی رابطه به هم میخوره
هنوز ادمهای مختلفی تو دنیا هستن که باهاشون برخورد نداشتی که بتونی عاشقشون بشی
رهاش کن و مطمئن باش بارها اتفاق نیفته
من آباد بودم؛این تو بودی که آتش بر خاکم افکندی.و اکنون،پس از سالها از پایان جنگ،آنگاه که پا در سرزمینم میگذاری،مینهایی که روزی خود کاشتی،خودت را به نیستی میکشانند.نه تو از دود جان بهدر میبری،نه من از زخم، رهایی مییابم.
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
من هم عاشق پسرخاله بودم از ۱۰ سالگی و اینکه چند تا حرکتم از خودش دیدم بهم قلب نشان داد و عاشقانه نگاه میکرد ک اینکه همین که ۱۷ ساله شد رفتاراش سرد شد و دیگه عاشقانه رفتار نکرد و اینکه چند سری پیش حتی جواب سلامم نداد و اینکه بنظرتون دلیل این رفتاراش چیه یعنی دیگه عاشقم نیس