مادر شوهرم زنگ زده به شوهرم که داری میری منم ببر، بعد به شوهرم گفته خودت یه چیزی بگیر، اومد بیست دقیقه روز دوم نشست و رفت، نه پدر شوهرم نه جاریام نه خواهر شوهرم بروشون نیاوردن
دیشب هم مادر شوهرم همه رو شام دعوت کرده خونش ، انگار نه انگار من ماه هشت بارداریم، بستریم