بیشتر از ده ساله ازدواج کردم...بچه هم بودم خیلی خیلی کم برام گذاشتن تو خونه بابام نه جهاز خوبی نه کادو عروسی دوتا بچه آوردم انگار مثل غریبه ها اومدن و رفتن حتی بابام هم نیومد سالی یکی دو بار خودم با زور میرم شام خونشون با اینکه زیاد فاصله ای نداریم... وضع مالی خیلی خوبی دارن سرمایه دارن چرا می‌دونن من به سختی دارم زندگی میکنم یه بار صد هزار کف دست بچه ام نمیذارن چرا باید به من ارث ندن که میدونم محاله ممکنه یه زمانی هزار تومن هم بدن با اینکه همیشه احترامشون گذاشتم 😔
اگه بدونید چه سختیایی کشیدم چه ضربه هایی خوردم از بی کسی
من شرایطم مثل تو نیست ولی پدر مادر منم اینجورین
آخرین بار خرداد ۱۴۰۳ دیدمشون
اصلا براشون مهم نیست دارم چیکار میکنم زنده ام مرده ام تو شهر غریب چجوری زندگیم رو می‌چرخونم
ماهی یبار یه تماسی رد و بدل میشه و تمام تا ماه بعد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
