امشب باهاش حرف میزدم میگفت فلانی بسمه دیگه انقدر کشیدم تودنیا سیر سیرم دعا کن بمیرم
انقدر گریه کرد از خودم واز بچش خجالت کشیدم
چرا نباید یه نهاد حمایتی برای زنای مثل این بدبخت نباشه
چه کسی باید ایناروحمایت کنه
اخرش چی میشه تا کی میتونه سوزن بزنه
ومتاسفانه هنوز دو تا حکمجلب دیگه هم داره
وبمن میگفت هر شب خواب گشت پلیس وزندان میبینم وتا صبح زجر میکشم وعرق میریزم