تقریبا حل شد خواهری😁 زنگ زد منم گریه میکردم داد میزدم ناراحت شد رفت ب باباش گفت من تا الان رو پای خودم وایسادم زندگیمو ساختم الان دستم بستس زندگیم داره خراب میشه پسرتم کمک کن بتونم عروسیمو بگیرم ن ک پولامو ازم بگیری و پس ندی.باباشم میگفت تا عید صبر کنید اینم قاطی کرده باباشم گفت باشه 2 روز دیگه برید کارارو انجام بدید.مام دیروز رفتیم خونرو جمو جور کردیم رنگ کردیم بعد صفرم جهازو میبریم😀