واسه حل گره های زندگیم یه صلوات میفرستین .اللهم صل علی محمد وآل محمد وقتی تو امضاتون میزنین صلوات من میفرستم براتون فقط حال ندارم اعلام کنم😄❤ من مطمئنم خونه ام سه تا اتاق داره با یه حیاط که توش حوض داره تابستونا میخوابیم داخلش😍و یه آشپزخونه ی بزرگ و خوشگل من تو اون خونه نفس میکشم وخوشحالم و بچه هام سالم وسلامت بزرگ میشن من مطمئنم خدایا کمکم کن 😍یا نُورُ یا بُرْهانُ، یا مُبینُ یا مُنیرُ، یا رَبِّ اکْفِنی الشُّرُورَ وَ آفَاتِ الدُّهُورِ وَ أَسأَلُکَ النَّجَاهَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ❤️بسم الله الرحمن الرحیم اَلحَمدُللهِ الّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَ لَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب اَلحَمدُلله الّذی جَعَلَنی مِن اُمَّهِ محمد صَلی الله عَلَیه وَ آله اَلحَمدلله ِ الّذی جعلً رِزقی فی یَدِه وَ لَم یَجعَلهُ فی اَیدی النّاس اَلحَمدللهِ الّذی سَتَرَ عُیوبی وَ عَورَتی وَ لَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ.❤️ ماشاالله ولا حول و لا قوه الا بالله❤️
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
اونقدر صداي شكستنش بلند بود كه بعد از ده سال هنوز كه بهش فكر ميكنم اذيت ميشم و صداش تو گوشم مي پيچه
هنوز مادر نشدم، اما میدانم که خیلی دلم برای کودک نداشته ام تنگ شده.دلم لک زده برای کودکی که جای خالی اش تنها دغدغه زندگی ام شده.دلبندم هنوز ملاقاتت باخدا تمام نشد! تمام گفته ها و ناگفته ها را تحمل کردم تا روزی تورا در آغوش بگیرم.بیا که دیگر تاب نگاه های سنگین جماعت را ندارم! بیا و در مقابل دیدگان پدرت سرافرازم کن.راستش را بخواهی از روی پدرت هم خجالت ميكشم. عزیزم، اینجا برای داشتنت دست به هر کاری زدم، هزار درد را متحمل شدم.من خودم را همین حالا مادر می دانم برای داشتنت از یک مادر واقعی هم بیش تر سختي کشیدم، بی منت!!! اما هیچکس مرا مادر خطاب نمی کند،می دانی تا تو را نداشته باشم هیچکس مرا مادر به حساب نمی آورد.عزیزترین آرزو هایم،بیا و رویا هایم را سر و سامان بده
واقعا صدای خورد شدن قلبم نه..صدای آوار شدن دنیا خراب شدن دنیا رو سرم رو شنیدم چشمام خشک شده بود به صفحه گوشی...وقتی که بخاطرش خودمو به آب آتیش زدم ببینمش..وقتی دیدمش بعدش گفت اگرخوب بودی نمیومدی منو ببینی با هماهنگی مادرت