میخام جدا شم از شوهرم۲۴سالمه.یه پنج ماهیه خونه پدرمم با پسر پنج سالم.پدرم میبینه زندگیم مزخرف بوده میگه باشه. ن من دادخواست طلاق دادم ن شوهرم تا الان.چنباریم اومدنو رفتن واسه اینکه منو ببینه و اشتی کنیم زیر بار نرفتم.شوهرم عُرزه نداره نمیشه بهش تکیه کرد بیکاره و خیلی چیزای دیگه.۵ساله عروسی کردیم سه سالم عقد بودم.کلا ۸سال.بخدا دوسش ندارم بزور موندم باهاش هی میگفتن بساز. خسته شدم بقران.حال روز خوبم خونه ی پدرم با اووردن اسم اون عوضی و خانواده ی احمقش خراب میشه.قراره فردا عصر برن خونه داییم باز حرف بزنن پدرم فردا میگه میرم.من نمیرم.بابام میگه ببینمش خونش حلاله بس که زجرمون داده کثافت..مادرم بس شور زده امروز بابام بردتش بیمارستان فشارش بالا بوده و قلبش کم میزد الان حالش خوب نیس پدرمم سرش درد میکنه و فشارش بالاست خودمم انقد اعصابم خورده دارم میمیرم. اون مرتیکه بی همه چیز نمیگه زن و بچم خرج دارن دریغ از ی قرون پول بریزه تو کارتم.اصلا یاد پسرش نمیکنه کثافت اسکول..حتی یارانمونم میده مادره بی شرفش...خدا شاهده خودش..از خدا میخام بلاهایی ک سر من اووردن سره دختراش بیاد هیچوقت نخندن ..خیلی دلم پره😭😔😔😔😔😔😔😔