2777
2789

دوستان من حدودا ٤ سالى هست كه ازدواج كردم و اومدم يه شهر ديگه. از همون اول با همسرم شرط كردم كه من بعد از ازدواج يك ماه يه بار ٢،٣ روز بايد بيام به خانوادم سر بزنم شوهرمم قبول كرد. بعد از ازدواج دبه كرد كه نه من نگفتم يك ماه يه بار گفتم يك ماه و نيم يكبار! منم گفتم واسه ١٥ روز دعوا نكنم بعد يكم بحث گفتم اوكى يك ماه و نيم يكبار. بعد از اون چند وقت بعد گفت من نگفتم يك ماه و نيم يه بار گفتم دو ماه يكبار!!!!! من بازم كوتاه اومدم!! ولى ديگه بعد از اون رو دو ماه محكم وايسادم و گفتم ديگه كوتاه نميام! يه مدت خوب بود و هر دو ماه يك بار با غر و ناراحتيش و اينا ولى باز اوكى بود كه برم حالا اخراى مرداد اونجا بودم الان كه دوباره ميخوام برم بهونه مياره كه تو بى مسئوليتى و تازه خانوادت اينجا بودنو( ١٠٠٠ بار گفتم كه من خانوادمم اينجا باشن ميخوام برم فاميلامو ببينم شهرمو ببينم پس اين توجيه مناسبى نيست كه تازه خانوادت اينجا بودن!) 

خلاصه چند شب پيش بهش گفتم سه شنبه ( يعنى امشب ميخوام برم) عصبى شد و كلى چرت و پرت ( غير مستقيم) گفت دوباره تا ميام بگم عصبى ميشه. امروز رفتيم مشاور مشاور هم بهش گفت بزار بره لازمه كه بره ديگه بعد اون جرات نكردم بهش بگم چون كلا از صبح قاطيه.  هفته ديگه هم تعطيليه ميتونم برم ولى باز تو پرى هستم ميگه تو اين شرايط خونه خودمون ميخوام كه باشى. از يه طرف ميترسم بگم دوباره بهش از يه طرفم به هيچ وجه نميخوام از اين حقم بگذرم و كوتاه بيام چون به اندازه كافى كوتاه اومدم حالا چه كار كنم؟ چطورى بگم؟! من ميخوام امشب برمممم 😢😢😢

کوتاه نیا. منطی باهاش صحبت کن و سر موضعت بمون این بار. داره زور میگه رسما. 

«مگه زوره؟ به خدا هیچکی به تاریکیِ شب تن نمی‌ده؛موشِ کورم که می‌گن دشمنِ نوره، به تیغِ تاریکی گردن نمی‌ده!»

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

همون اول نباید کوتاه میومدی

ما دوست بودیم همون اول گفتم ماهی یبار میرم گفت باشه..الانم ک ۴سال گزشته ماهی یبار منو میبره میزاره برمیگردا و ی هفته بعد میاد دنبالم ۶ساعتم تو راهیم

من این روزا ی حال دیگه ای دارم......جهان من لباس تازه میپوشه...‌‌منو تو دیگه تنها نیستیم چون که....خداباما نشسته چای مینوشه.....

فقط نترس و با اقتدار و محكم رفتار كن 

به بازي هايي هم كه در مياره كاملاااااااا بي تفاوت باش

جراتمندي رو تمرين كن من خودم خيلي به دردم خورده توي زندگي، جراتمندي يعني خواسته ت رو با اطمينان و محترمانه بدون پرخاش و يا ضعف بخواي و پاش بايستي


گفت تو کدوم شرایط اینجا باش؟

دخترک خنده کنان گفت که چیست...راز این حلقه زر...راز این حلقه که انگشت مرا... اینچنین تنگ گرفته است به بر...راز این حلقه که در چهره او...اینهمه تابش و رخشندگی است...مرد حیران شد و گفت... حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است...همه گفتند:مبارک باشد...دخترک گفت:دریغا که مرا...باز در معنی آن شک باشد... سالها رفت و شبی...زنی افسرده نظر کرد برآن حلقه زر...دید در نقش فروزنده او... روزهایی که به امید وفای شوهر...به هدر رفته هدر....زن..... پریشان شد و نالید که وای...وای این حلقه که در چهره او...باز هم تابش و رخشندگی است... حلقه بردگی و بندگی است...فروغ فرخزاد.....
همون اول نباید کوتاه میومدی ما دوست بودیم همون اول گفتم ماهی یبار میرم گفت باشه..الانم ک ۴سال گزشته ...

واى عاليه خوش به حالت ارزوى همچين چيزيو دارم. اخه خيلى وحشى بود شوهر من اوايل مخصوصا مجبور بودم يه جاهايى كوتاه بيام

اگه خانواده تو تازه دیدی بیخیال دیگه میخای بری واسه چی فامیل کیلو چنده ک به خاطر اوناارامش ازخودت وشوهرت میگیری توهمین شرایط بد اقتصادی کجا میخای بری هی هزینه بکنی بری وبیایی دختر خوب بشین تو خونت 

همه تلاشتو بکن که بخوبی دلشو بدست بیاری قلقش بیاد تو دستت مثلا بگو دلم تنگشونه یا میخوام یه کوچولو ازت دور بشم تا عشقمون بهم بیشتر بشه دلت برام تنگ بشه یا حالا هر راهی ولی اصلا کنیل نکن رفتنتو اگه بری عقب و از خواستت کوتاه بیای دیگه بد عادت میشه و فک میکنه همیشه میتونه زور بگه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   8080aylinamm  |  3 ساعت پیش
توسط   آرزو1388  |  2 ساعت پیش