شوهر من کارمنده ... باید شغل دوم داشته باشه با این شرایط اقتصادی نمیشه زندگی رو گذروند
دیشب سر شیشه ماشین بحثمون شد ... بارون میومد من اورده بودم پایین اون میگفت سردمه ... البته چون داشت خوابش میگرفت و پشت فرمون بود من شیشه رو اوردم پایین
دعوا بالا گرفت
دیشب محل همدیگه نذاشتیم و خوابیذیم تا اینکه موقع نماز اومد منت کشی و معذرت خواهی ولی فقط از یکی از حرفاش معذرت خواهی کرد منم زورم گرفت اشتی نکردم
حالا هم قهر کرد رفت رو اسنپ کار کنه
اعصابم خورده