ما کاره ای نیستیم...
از خدا و اهل بیت کمک بگیر...
منم تو این شهر کسی رو ندارم... هیچکس
همسرم از صبح میرن تا 7-6 شب...
ولی توکل و توسلاتم جواب داده و دختری نصیبم شده که هم داره عاطفه رو به پسرم یاد میده... هم لحظه لحظه ای که باهاش داریم لبریز از عشقه...
حتی وقتی نصف شب اووووج خستگی بیدارم میکنه و شیر میخوره، از درون میمیرم براش... احساس میکنم دارم از هم میپاشم از عشقش...
هییییچ وقت هیییچ احساس آزار و خستگی ازش نداشتم.
پدرشم همینطوره.. و همیشه میگه خوش یه حالت ... آرزوم اینه یه شب تا صبح تو بغلم بخوابه...
از خدا بخواه... گر گدا کاهل بود ، ... ، تقصیر صاحب خانه نیست...