من خیلی بچه دوست دارم، اونموقع که بچه نداشتم میگفتم خیلی مادر خوبی میشم، ولی الان واقعا بعضی وقتها خسته میشم خیلی سخته، دخترم از اون اول خیلی بد شیر میخورد تا 3ماهگی که با صدای سشوار میخورد بعد از اون هم تا الان که 6ماهشه تو خواب میخوره، همش باید تلاش کنم بخوابونم خوابش عمیق شه تا شیر بدم تو این مدت هم همش شصتشو میخوره، وقتی شصتشو میخوره خیلی ناراحت میشم میدونم که از گشنگی میخوره ولی هر کاری میکنم تو بیداری شیر نمیخوره، کسی بوده بچش اینطوری بوده باشه و خوب شده باشه، من حسرت مونده به دلم ب بچم تو هر جایی شیر بدم و اونم راحت بخوره، از وقتی دخترم به دنیا اومده دیگه هیچ مهمونی ای خوش نمیگذره بهم، همش درگیر شیر دادنشم. ..