صبح ساعت ۷میره سرکار شب هم گهگاهی تا۸سرکاره منم شام درست میکنم منتظر اونم تابیاد اما الان زنگ زدم میگه داداشم رفته بیرون کار داشت گفته بیا زن وبچم تنهان توی نگهبانی ساختمون بشین تامن بیام شوهرمم رفته هنوز اونجاست تونگعبانی نشسته جاریمم اصن اخلاق نداره محلش نمیدن شوهرم وولی بادم هوای اونارو داره برام زور داره چی بش بگم وقتی اومد
هرچی دلت میخواد بگو
حتما تو رودربایستی میمونه
خب مگه شما تنها نیستی؟
میموند پیش زن خودش
هیچی نگو اگه اونا محل نمیدن بلاخره خودش زده میشه به نظرم اگه چیزی میخوای دگی فقط بگو خیلی دلم برات تنگ شده بود یا ... کاش زودتر میومدی
وا مگه بچس كه نبايد تنها بمونه
هیچی بگو خوب کاری کردی دستت دردنکنه
بی زحمت قبلش بهم اطلاع بده یه جورم برنامه ریزی کن شب دیر نیای،بوس
بگو ..اون یکی داداشت رو میفرستادی من نترسم....آخه تو آپارتمان که نگهبان داره ..جاریت از چی میترسه. .ها ....
بگو دلت اومد زنتو تنها بذاری بری پیش اونها؟ من امروز حالم بد بود و تنها کسی که میتونست حالمو خوب کنه تو بودی. تو شوهر منی نه نگهبان زن و بچه داداشت
اینجور افراد درست بشو نیستن تا عمر دارن میخوان فداکاری بکنن
فقط حرف نزن اینجا یه کم داد و شکستن و اینام میخواد.جاریت تخم دو زرده میزاره خو شما هم تنهایی
والا هرچی بگی حق داری چه کاریه وقتی تعارفشم نمیکنه بره خونشون بایدتنهابمونه
وا خب نگهبانی زن برادرشو میده وقتی زنش تنهاس؟؟؟؟؟؟؟؟؟عجبا
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
16 ثانیه پیش
17 ثانیه پیش
28 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
