2777
2789
عنوان

من یا این شوهر چیکار کنم😶😤

305 بازدید | 17 پست

بعداز ظهر از سرکار اومده خونه اصلا نیمده بشینه تو اتاق😥 .یکم تو حیاط تاب خورده ساعت ۴رفته بیرون تاحالا نیمده خونه😣 صدبار هم بهش گفتم هرجا میری قبل از اینکه هوا تاریک بشه بیا خونه اخه من از تنهایی فوبیا دارم البته یه دختر یکسالو نه ماهه هم دارم ولی بازم میترسم خونه ما هم حیاطش خیلی بزرگه اگه یه موقع خدایی نکرده برق بره من از ترس سکته میکنم اخه من با این بشر بی فکر چ کنم؟😶

هیچکار نمیشه کرد

اگ میشد ما کرده بودیم

به تو حاصلی ندارد غَمِ روزگار گفتن،که شبی نَخُفته باشی به درازنای سالی،غَمِ حال دردمندان نه عجب گَرَت نباشد،که چنین نرفته باشد همه عمر بر تو حالی

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

هیچی فقط بهش بگو دیگه نمیخاد زود بیای من دیگه نمیترسم...اونوقت اونم از فردا ظهر پلاسه خونه بیرونم نمیره دیگه...😐والا...انگار مرض دارن هر کاریو ما بگیم برعکسشو انجام میدن😤😣

من یک ملکه هستم👑با کمک این تاپیک آموزنده منم یه ملکه شدم https://www.ninisite.com/discussion/topic/2481309/%d8%aa%d8%ac%d8%b1%d8%a8%db%8c%d8%a7%d8%aa-%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86%d9%82%d8%af%d8%b1 با تشکر از کاربر دختر گرانبها🙏❤

خدا خیرت بده خدا یه موجود بی فکر به نام مرد آفرید که هیچ کارش نمیشه کرد ,منم از تنهایی,میترسم شوهرم با اینکه کارمنده دوست داره بره مسافر کشی الان چندساله ساعت ۲,میاد خونه من همش خونه مامانم هستم ساعت ۲,میاد دنبالم حتی زمان حاملگی مامانم بهش میگفت گناه داره زنت وقتی از خواب بیدار ش میکنم حالش بد میشه, میگفت من کاری نمیتونم بکنم ,الان ۶ساله هرچی بهش میگم نرو مسافرکشی گوش نمیده,اوایل عروسی هم اگر تو سالن بود من میرفتم پیشش,میرفت تو اتاق اگر تو اتاق بود من میرفتم پیشش,میرفت تو سالن فقط,گوشیش و چندتا روزنامه دستش بود ,اوایل عروسی که همه شادن ما اینطور,شب دوم عروسیمون از خواب بیدار شدم دیدم شوهرم نیست من هم اینقدر,از تنهایی,میترسم که توی,یه اتاق  تنها بخوابم ,رفتم بیرون دیدم تو سالن خوابیده اینقدر,گریه کردم گفتم چرا اینکار رو میکنی گفت من رو تخت نمیتونم بخوابم ,به خدا اینقدر,از این رفتارها باهام شد افسردگی شدید گرفتم 

هیچی فقط بهش بگو دیگه نمیخاد زود بیای من دیگه نمیترسم...اونوقت اونم از فردا ظهر پلاسه خونه بیرونم نم ...

به خدا باور میکنی من ازبس شوهرم بهم توجه نمیکرد ودیرمیومد خونه چندوقت به سرم زده بود وانمود کنم که با کسی هستم تا بترسه زود بیاد خونه, بعد گفتم ولش کن اینطور درست که نمیشه هیچ آبروم هم میره

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   8080aylinamm  |  6 ساعت پیش
توسط   آرزو1388  |  5 ساعت پیش