حالا از زبون اون اقاهه من مینویسم
چندسالی بود که باخانمم ازدواج کرده بودیم واز صدای بچه تو زنگیم خبری نبود
خدا میدونه چقد دکتر ودوا ولی بیفایده بود
انگار هرچی خدا بخاد همونه پیشه بهترین دکترها از این مطب به اون مطب ولی هیچ سودی نداشت
دیگه اب پاکیو دکترها ریختن رودستمون من دیگه قادر نیستم پدر بشم