سلام این داستان واقعیه ولی یه کم طولانی چه جوری میتونم بنویسم کامل بعد بذارم
قرارمون چی شد که بی قرار قرار هم باشیم حسین هرچی که پیش اومد باید کنارهم باشیم من رویه خاک وتو سوار مرکبی من تویه قلب تو اما تو چشم زینبی آهسته تر برو بزار منم باهات بیام حسین دیگه نمیکشه پاهام که پا به پات بیام کجا میخایی بری حسین این دم اخری چقدر شبیه مادری
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خدایا ،ای کاش انقدر اب داشتم تا اتش جهنمت را با ان خاموش می کردم،و انقدر اتش داشتم که بهشت را با ان به اتش می کشیدم،تابندگانت تو را فقط به خاطر خودت دوست بدارند نه به خاطر بهشت و جهنمت🤗🤗🤗😍😍😍😍😍😚😚😚
الکی هم تایپیکو شلوغ نکنین بحث انحرافی هم ممنوع بدم میاد
قرارمون چی شد که بی قرار قرار هم باشیم حسین هرچی که پیش اومد باید کنارهم باشیم من رویه خاک وتو سوار مرکبی من تویه قلب تو اما تو چشم زینبی آهسته تر برو بزار منم باهات بیام حسین دیگه نمیکشه پاهام که پا به پات بیام کجا میخایی بری حسین این دم اخری چقدر شبیه مادری
قرارمون چی شد که بی قرار قرار هم باشیم حسین هرچی که پیش اومد باید کنارهم باشیم من رویه خاک وتو سوار مرکبی من تویه قلب تو اما تو چشم زینبی آهسته تر برو بزار منم باهات بیام حسین دیگه نمیکشه پاهام که پا به پات بیام کجا میخایی بری حسین این دم اخری چقدر شبیه مادری
خدایا ،ای کاش انقدر اب داشتم تا اتش جهنمت را با ان خاموش می کردم،و انقدر اتش داشتم که بهشت را با ان به اتش می کشیدم،تابندگانت تو را فقط به خاطر خودت دوست بدارند نه به خاطر بهشت و جهنمت🤗🤗🤗😍😍😍😍😍😚😚😚
اول از همه یه صلوات واسه همه اموات ومادر من شب جمعه است بفرستین چون ناقل داستان مادرمه که نزدیک دوساله فوت شدن
قرارمون چی شد که بی قرار قرار هم باشیم حسین هرچی که پیش اومد باید کنارهم باشیم من رویه خاک وتو سوار مرکبی من تویه قلب تو اما تو چشم زینبی آهسته تر برو بزار منم باهات بیام حسین دیگه نمیکشه پاهام که پا به پات بیام کجا میخایی بری حسین این دم اخری چقدر شبیه مادری