بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
همه بچه ها فوتبالی بودن از پسرا بدتر بودن یه تی وی تو سالن داشتیم هروفت فوتبال بود انقدر التماس سرپرستمون میکردیم تا روشن میکرد اخر دربی هم بزن بزنو دعوا جام جهانی سال ۸۳ فکر میکنم بود هر شب کلی غر میشنیدیم که بازیا را ببینیم واقعا چه دورانی بود حیف که فکرش ادم داغون میکنه
فکر نکن همیشه عقلت حرف اولو میزنه گاهی باید به صدای دل گوش کرد 😍
خوابگاه ارشد شانس من تعطیل شده بود بعد همه رو تو یه سوییت گذاشتن. من دیر رفتم فرستادنم با این دخترا. بخدا عذاب می کشیدم تا بخوابم . ساعت یک و دو تازه چای دم میکردن؛ خلاصه هر چقد کارشناسی اذیت کردم اون ترم تاوان دادم؛ اما از ترم بعدش دیگ جدا شدیم. خدا رو شکر ترم سه هم خوابگاه نرفتم
توجه توجه بزودی در این مکان تیکر بارداری نصب میشود... درخواست دوستی از آقا پذیرفته نمیشه با تشکر
ما توی خوابگاه احضار روح می کردم. تا صبح بیدار بودیم. چند تا اتاق بودیم معلوم نبودم کدوم مال کدوم ات ...
خیلی حال میداد همه چه ها تو اتاق همدیگه بودن تا صبح هی میرفتن میومدن یواشکی پفک میخوردیم خیار میخوردیم سرپرست که میومد بچه هایی که از اتافای دیگه اومده بودن قایم میشدن زیر تخت😅
فکر نکن همیشه عقلت حرف اولو میزنه گاهی باید به صدای دل گوش کرد 😍