2777
2789
عنوان

چیکار کنم با پسرم لطفا کمک کنین

102 بازدید | 12 پست

پسرم امسال میره پیش 2 خیلی به من وابسته است خیلی هم لجباز اصلا مهد نمی ره به زور بغلش میکنم میارم بعد هم نمی ذاره من برم . مربیش میگه بذارش اینجا برو چند روز این کارو کردم بدتر شد میگه تو کلک میزنی دیگه بهم اعتماد نمی کنه . من به مربیش میگم چند روز اینجا بمونم شاید بهتر بشه ولی میگن این جوری بدتره . کسی بچه اش مثل این بوده ؟ چیکار کردین ؟ خواهش میکنم کمک کنین دیگه روم نمیشه بیام اینجا بشینم

باید به حرف مربی گوش کنی چند روز گریه میکنه عادی میشه 

مجبوری مهد بزاری؟

اندر دل من درون و بیرون همه او است   اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست   اینجای چگونه کفر و ایمان گنجد   بی‌چون باشد و جود من چون همه اوست  

من نمیدونم موضوع به این تخصصی که باید حتما از مشاور کودک کمک بگیری چرا اینجا مطرح میکنی عزیزم تجربیات بقیه کمکت نمیکنه هر بچه ای یک خصوصیاتی داره فقط برو روانکاو

خداروشکر

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

عزیزم باید با پسرتون صحبت کنی الان ماشاله دیگه متوجه میشه بهش بگین که شما نمیتونین اونجا باشین از همون اول شما نباید باهاش میرفتین باید به بچه توضیح بدین که مثلا بابا ها باید برن سر کار .بچه ها باید برن مهد و ....

خداوندا خودت مواظب فرشته های کوچولوت که سپردیشون دست من باش.خدایا خیلی دوست دارم تو همیشه و همه جا هوامو داشتی دوسسسسسسسسسسست دارم خدا

من پسرم کلاس اول ده روز اول همچین مشکلی داشتم باهاش ولی خیلی خیلی باهاش صحبت کردم ک مامان برو ی چند ساعت با دوستات بازی و من میام دنبالت بعد سعی کردم براش دوست پیدا کنم تو مدرسه باید با چند نفر دوست بشه حتما مثلا ی خوراکی مشترک بهش بده با دوستاش بخوره ...و سعی کن ی ربع زودتر از زنگ اخر بری انجا ک بدونه حتما میری دنبالش ک خیالش راحت بشه 

حالا چند روز بمون چه اشکال داره.من دخترم پیش ۲ نمیموند سه چار روز اول موندم مدرسه تو حیاط.همینکه زنگای تفریح میدید منو ارومش میکرد بعدم هی باش حرف زدم و دوست پیدا کرد دیگه راحت رفت

دختر منم اینجوری بود ولی من تو مهد کلاس دیگه نشستم یا تو حیاط مهد می نشستم

می خواستم برم دنبالش یه ربع زودتر می رفتم کنارش دراز می کشیدم بلند که میشد منو کنارش میدید

برای مربیش با هم میرفتیم خرید می کردیم مثل جوراب

یا برای دوستاش لواشک پذیرایی می گرفتیم

کلییییی هدیه گرفتم که مربیش بهش می داد هر روز

برام مهم بود که دخترم فردا روز که بزرگ شد بهم نگه منو با گریه مهد گذاشتی


من خواهرم اینجوری بود ، روزِ اولی که رفت مهد خودمم باهاش رفتمو از همه ی اونجا و خودش فیلم گرفتم ، وقتی برگشتیم ، حدودا دو سه روز هر لحظه که میخواس ، میرفت فیلمشو میدید ، اینم میدید که بقیه بچه ها گریه نمیکنن و اون گریه میکنه بعد از سه چار روز که گفتیم میخوایم بریم مهد دیگه گریه نکرد :) و منم دیگه باهاش نرفتم 

دوس دارم خوب باشم و از زندگی لذت ببرم چون هزاران هزار آدم الان توی برزخ دارن به خدا التماس میکنن تا ثانیه ای به دنیا برشون گردونه ... دارم برای خوب بودن و خوب دیدن و بخشیدن تلاش میکنم
از مشاوران نی نی سایت پرسیدم جواب ندادن

چندروز طول میکشه 

اندر دل من درون و بیرون همه او است   اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست   اینجای چگونه کفر و ایمان گنجد   بی‌چون باشد و جود من چون همه اوست  
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز