یه ساعت پیش با شوهرم بحثمون شد بعد اون رفت بخوابه،صدای خروپفش میومد،انقد ازش ناراحت بودم که از ته دل ارزو میکردم بمیره،یهو صداش قطع شد،به خودم اومدم دیدم از تصور اینکه مرده دارم میخندم...
خیلی ناراحت شدم،فکرشم نمیکردم یه روز واسه یکی ارزوی مرگ بکنم و از مردنش خوشحال شم...حالم بد شد از خودم