من 30 سالمه یه ازدواج ناموفق داشتم چون دوسش نداشتم جدا شدم همه چیو هم بخشیدم پارسال با یه پسر اشنا شدم فهمیدم سیگار میکشه قول مردونه داد که اومد خواستگاری بذاره کنار گفت نامردم این کارو نکنم اونم یه ازدواج ناموفق داشت منم چون دوسش داشتم به خانوادم نگفتم سیگارو قبول کردم یعنی اعتماد کردم ازدواج کردیم الان 6 ماهه و من 4ماهه باردارم ولی سیگارشو ترک نکرد گاهی جمع میشن خونه عمش مشروب میخورن امشب هم یه مقدار با خودش اورد خونه دیگه خستم هرچی با خوبی با قهر با دعوا گفتم کنار بذار میگهتو زندگبمو جهنم کردی جرات هیچ کاری رو ندارم نمیذاری برم پیش رفیقام منم گفتم هرغلطی دوس داری بکن دوس دارم برگردم خونه مادرم خستم دیگه برم همه چیو به خانوادم بگم ولی با این بچه چی کنم چرا من هیچوقت روی خوش زندگی رو نمیبینم چه گناهی کردم مگه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.