یه خاطره کوتاه بگم....پدر من مدرس خصوصیه شاگرد خانمم داره...اینا به کنار اینستاشم نزدیک 3000فالور داره
خانما بهش کامنت میدن .پدرم میگه قربان شما و یا عزیزم
نه من اصلا نمیگم شما بی مورد ناراحتینا اشتباه نشه
من جای شما بودن قطعا ناراحت میشدم اماااا چیزی که مطمعنم اینه که با ارامش از شوهرم دلیل کارش و میخواستم و بهش توضیح میدادم که شاید اگه قانع نشم بدون این که بخوام بینمون سرد شه و این چیزی نیست که من میخوام چیزی که مهمه اینکه روی چیزی که مطمعن نیسی تصمیم نگیری
مردا تو یه دنیا دیگن واقعا درکی از دنیا زنونه ندارن
مادرمم دورادور دنبال کرده بود ...خخخخخ
و نگران من بود .نزدیک بود به آشوب تبدیل بشه ولی من جلوشو گرفتم .
چون چیزی که تو دنیای من و شما انقد بزرگه برای اونها پیش پا افتاده اس.
مطمئنم بهترین تصمیم وبهترین عملکرد رو خواهید داشت .
ببخشيد وقتت ميگيرم مرسي كه وقت ميزارين شماها
واي اگه جوابش قانع كننده نبود و شما حس ميكردي داره دروغ ميگه يا ميترسه راستش بگه و ميدونستين عمرا به حقيقت نميرسين عكس العملتون چي بود
من نميتونم فراموش كنم اين برا خودم بده
نه عزیزم این چه حرفیه
اول خیلی سعی میکردم با گارد نرم جلو چون گارد باعث میشه حتی اگه راست بگه هم باور نکنه ادم
ولی در غیر این صورت حتما بهش میگفتم ببین من به این دلایل با این توضیحت قانع نشدم ولی چیزی که هست حس درونی شوهرت و اولویت قرار بده
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
42 ثانیه پیش
42 ثانیه پیش
43 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
