نه اخه عقد کنونم تو سالن نیومد گفت نیومدن فامیلات بفهمن ازت خوشم نمیاد
به درک بگو مریضه گوشه خونس.مادرشوهرمنم نیومد شب عروسی منو ببره عروسی جدابود وفت مونده برا پاتختیا.اصلا مهم نبود برام ولی یه بار داشت بلبل زبونی میکرد واز عروسی یکس تعریف میکرد منم جلوخودشو شوهرم و باباش گفتم تونه شب عروسی اومدی دنبال من نه به من شاباش دادین.لال شد