بیاین بگین کدوم یکی از شیطنت های بچگی تون تو خاطر همه مونده و هر وقت شما رو می بینن بهتون میگن

هیچی اخه از من مظلوم تر نبود تو فامیل😂

از بچه های فامیلو میگم :  وقتی بزرگترا  در حال شام خوردن بودن  این کوچولوها  کفشهای کل مهمانها رو  انداختن تو منقل و باد میزدن   

دستمو کردم تو سر پیچ لامپ برقم گرفت :|

هنوزززم ک هنوزه لرزیدنمو برام تعریف میکنن🤣🤣

من بچه که بودم شاید۳ یا ۴ سال خودم به زور یادم میاد اما عموهام و عمم همیشه میگن و میخندن هیچ وقت یادشون نمیره ... هر مهمونی که میومده دفتر و مداد رنگی میاوردم میگفتم پیش پیش بکش ولی دمش نکش 😅😅😅 همیشه اینو بهم میگن ... شیطنت شاید نباشه اما تیکه کلامم بوده 

فقط گریه کردنام یادشونه

خودم ک چیزی یادم نیس

مادرم میگ مث دیونه ها گریه میکردی تو خیابون سرتو میزدی ب در و دیوار

خونه بابابزرگم یه ستون وسط پذیراییش داشت 3متر یا یکم بیشتر ،من همیشه از ستون میرفتم بالا و دستمو میزدم به سقف،😂😂هنوز همه یادشونه و جز یکی از استعدادهام میدونن😄😄,یا عمم گز میاورد بدون اینکه روکش و جعبه رو باز کنم از گوشه ی منگنه شده گزارو در میاوردم میخوردم منگنه رو میبستم و بابام فکر میکرد سر عمم کلاه میذارن جعبه نصفه یا خالی بهش میدن😂😂😂😂

بدترین نوعش واس منه 😑

واس خواهربزرگم خواستگار پولدار اومده بود منم پنج سالم بود، یهو اومدم تواتاق همه گفتن به به چ دختر ناز و خوشگلی..

یهو یه باد صدادار ازم دراومد😑 بچه بودم خو😫

فامیل دوربودن ک خالم معرفی کرده بود ، الان هروقت میبینن منو میگن این همون دختربچه اس؟😑😑😑😑😑

من وقتی بچه بودم خیلی گریه میکردم همش .

بعد جزء بچه های خوشگل بودم .

تو عروسی داییم دو سالم بوده میرم بغل عروس جیش میکنم روش  

از اون موقع 22 سال گذشته ولی هنوزم همه میگن

😅😅😘😘😘 عزززززیز دلم ای جااان 😍😍😍😘😅😅😅😅

من هرروز ساعت شش صبح رو وانت همسایه بودم اون بنده خداهم عادت کرده بود میخواست بره هیچی به من نمیگفت استارت که میزد خودم میپریدم پایین!

میوه تو خونه نداشتیم به خواستگار خواهرم دستمال کاغذی تعارف کردم 

یا عروسی عمم بود تو یکی از اتاقای خونه پدربزرگم پنکه سقفی بود برای عروس گردونی ما بچه هارو نبردن هم جا نبود هم هممون فسقل بودیم و زیاد گذاشتنمون خونه پدربزرگم،ما هم پنکه رو روشن کردیم میوه هارو پرت میکردیم بالا تا پنکه سقفی تیکه شون کنه😂😂😂😂😄😄😄😄😄دیوارا و سقف اتاق رو به ....کشیدیم 

من وقتی کوچیک بودم ..مادرشوهرم گفته چ دختر خوشکلی ..منم خودم گرفتم واسش و رد شدم ...

همیشه میگه خخ