ی مرغ مینا داشتیم چندسال باهامون انس گرفته بود..چقد واضح صحبت میکرد.خیلی بهش وابسته بودیم..دوروز پیش از پنجره پذیرایی رفت بیرون.رفت برای همیشه..بعد از اون چقد من براش گریه کردم انگار بچمون بود..الان دیگه اصلا روحیه نداریم..یکم دلداری بدید
ماهم نیز
یکی دیگ بگیرید
غصه نخور شاید برگرده
یکی دیگه بیارین خو! سنگدلم خودتونین😅
اگ واقعا دوسش داری باید بدونی ک الان آزادیش بیشتر شادش میکنه تا بودن تو قفس😊😊
امیدت ب ی پرنده باشه بهتره یا به خدا ؟🤔🤔
دو تا بیارین
چرا تک و تنها یکی میارین
بلای منم وقتی فرار کرد کلی ناراحتش بودم
اما یکم گذشت اروم تر شدم
بلای من کوشولو بود
فقط میگف ها
ما
صدای دزدگیرم درمیاورد
دو تا بیارین
چرا تک و تنها یکی میارین
مرغ مینا ما پیر شده بود ناخناش با اینکه کوتاه بود گیر کرد تو قفس خون اومد و کم کم از پا افتاد😏 و مرد
عزیززززم.مال من اسمش پینو بود..خودش میگفت..هاپو چی میگه بعد صدای سگ در میاورد..میگف مهدی جوون. بابا.سلام.خوبی.الو.استقلال.قربون.صدای سرفه کردن عین آدم..الان دیگه روحیه ندارم..دیشبم چقد گریه کردم واسش.همش صداش میزدم
[QUOTE=71013130]مادر بزرگه منم داشت.همه چیز میگفت.همهرو صدا میکرد.بعدشم خودش برد یهو ولش کرد گفت گناه داره
واا..چ دل رحم بوده
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
39 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
40 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
