اس دادم به دوستم گفتم زخم که میخوری مزه مزه اش کن شاید نمکش آشنا باشد
به پدر شوهرم تیکه انداختم انقدر واسش سنگین بود که
فقط عرق میکرد البته حقش بود
من اصلن بلد نیستم اومدم اینجا یاد بگیرم😄😄😄😄
من زیاد تیکه میندازم ....
حضور ذهن ندارم
اما تیکه واس خنده... نه مسخره کردن کسی...
به شوهر خواهرم:خیلی سال پیش گفت می خام بزنمم تو کار بسازبفروشی گفتم شما خیلی وقته بساز بفروشی منتهی فک وفامیل.....رفت که رفت
من از تیکه و اینها بیزارم سعی میکنم حرفهای بد دیگران رو متوجه نشم و کلا نفهمم😒
ولی یکبار مهمونی خیلی شیک و رسمی رفته بودم ، خواهر دوستم ( با احترام به هر نوع اندامی ) که اضافه وزن زیادی داره در حدی که مشکل روحی پیدا کرده و چندین بار ساکشن و اسلیو و... انجام داده و بی نتیجه بوده بدون هیچ سلام و علیکی داد زد فلانی چقدر سینه هات شله😮😮😮 منم گفتم من جای شما بودم بحث شلی و سفتی رو باز نمیکردم
