مادرشوهره منم مجبور بود بخره،چون شوهرم تک پسره،همش میگفت اگه کم بخرم میگن فلانی بیین واسه عروسش کم خریده،وگرنه واسه من نخرید😁
تازه بعدشم عید بود نمیدونم چه عیدی،واسم النگوی پهن خریدن،متنفر بودم از النگو،بعد حرف شروع شد که چرا نمیندازه یعنی داستان شده بودااا،الان میگن فلانی عروسش دستش یه دستبنده نازک بود،یعنی فقط واسه حرف مردم زندگی میکنن.
با اینکه فامیل بودن و میدونستن من کلی طلا دارمو بابامو میشناختن ولی هی میخواستن بگم ما واسه عروسمون خرج میکنیم،متنفرمم از این حرف بردن اوردنا.