سلام
خیلی ناراحتم
منهمیشه شیک میگردم ، دنبال تیپ های عجیب غریب نیستم ولی تمیز و رسمی لباس میپوشم ، صاف و اتو کشیده
.
.
به محضی که ببینم یکم لباسم پود بشه یا بیش از چندین بار دارم خونه اقوامشوهرم میپوشم دیگه اون لباس رومیگذارم کنار ، چون شوهرمم همیشه یادمه زمان اشنایی میگفت دوست دارم زنم خیییلی لباسای خوب بپوشه
از طرفی هم رفتو امد زیاد داریم با خانوادش ، تقریبا سه روز چهارروز درهفته دورهم جمع میشن همشون ، همیشه خدا همشون یه مانتو تنشونه
مهمونیهای انچنانی نیست که لباس و مانتو مجلسی بپوشم که
منه دل رحم و دل سوز احمق مدتیه به جیب شوهرم فکر میکنم هیچی نمیخرم ، میگم همینا که دارم خوبه
همینا هنوز نو هست
گناه داره برممانتو بخرم هر دوسه ماه یبار
چندروز پیش خیلی مجبوری وفوری یه مانتو خریدم ۹۰ تومن که اصلا هم جنسش نمی ارزید ولی مجبوری خریدم انقدر عذاب وجدان داشتم که شوهرم گناه داره ، کاش نخریده بودم
.
حالا امشب که دورهمی خانوادگیشون بودم تو راه برگشت انقققققدر سرم داد زد که این لباسات چیه
بندازشون دور
حالماز لباسات بهممیخوره
چهارتا لباس خوب بخر
اینا چیه میپوشی
از کفشت
از شلوارت
از مانتوت بدممیاد
.
.
هیچی نگفتم ولی الان تو دلمدارم فحش خودم میدم
و از ته قلبم برای اولین بار توزندگیم به جمله :
((((زنی که خرج نداره ارج نداره))))
تو زندگی شخصیم پی بردم.
حیف دلسوزی وقناعت من
حیف خودمونکه زنیم
زن واقعا بدبخته
واقعا دلسوزه عجیبیه
دلسوزی بیجا واسه مرد
حیف مهربونی