داشتم از اتوبوس پیاده میشدم راننده نفهمید ودر بست نزدیک بود لای در گیر کنم بعد هول کردم گفتم إإإ بعدش یه پسره بیشعورم ادام درآورد منم نه جواب اونو دادم ،نه به راننده چیزی گفتم.وقتی توهمچین موقعیتایی قرار میگیرم زبونم بسته میشه حالا توخونه زبونم دومتره.بنظرتون چجوری خودم تغییربدم
بقیه که آدم نمیشن تا مثل بقیه بشیم پیرشدیم خواهر خخخخ
من که این کارها رو میکنم شاید به درد توهم خورد یه دفترچه گرفتم هرروز کارهای درست و اشتباهمو مینویسم بعد سعی میکنم اون اشتباه رو انجام ندم!بعدشم جلو اینه انقدر باخودم حرف میزنم برینامه ریزی میکنم بعدشم توخیلی ازچیزا دنبال خوشی خودمم به بقیه وحرفاشون اهمیت نمیدم سعیمو هم میکنم نزارم جواب ها بمونه تودلم غمباد بگیرم برمیگردم میگم
وای استارتر الان که تاپیکت رو خوندم که لای در اتوبوس گیر کرده بودی وبقیه داستان کلی خندیدم مرسی ازت
ولی خب درکل کم کم رو خودت کا کن تا روت باز بشه تا جایی حقت خورده نشه
🍃تو این دنیا هیچ ثروتی بالاتر از آرامشنیست🍃هر کس به اخلاق گندی داره دیگه ولش کن مهم ذهن خوومه که اروم و خالی باسه اینقد فکر و خیال میکنم فردا سکته کنم ببفتم کی میاد یه لبوان اب بده دستم والا