هم صمیمی هم احترام
دلخورم شدیددددا
بعد دو هفته که نرفتم تا مثلا به خودش بیاد دیشب زنگ زد دعوتمون کرد
تو راه زنگ زد نون و نوشابه بخرید بیارید
بعدم رفتیم تا غذای سه هفته پیشو که نذری گرفته بوده گرم کرده 😏
واقعا موندم چه رفتاری کنم
بخاطر اون شوهرمم از چشمم افتاده
صمیمی و احترام تو قوم شوهر باهم جور در نمیا
رسما دیوانس مادرشوهرتون.🙄🙄🙄
ب نظرم بخاطر اونا شوهرتو طرد نکن خب اون چیکار کنه
خودتون به خودتون احترام بذارید!همونجا همسرتون باید میرفت چند پرس غذا میگرفت میگفت ما غذای مونده نمیخوریم!
بازم خوبه که.خداتو شکر کن..مادر شوهره من مادره فولاد زرهه
چ ربطی ب شوهرت داره ؟ شوهرت مسئول رفتار مادرش نیست
غذای سه هفته پیش چجوری خوردی مسموم نشدی
نمیخوردی بدون ادا و اصول اضافه
خب نمیخوردی غذا رو
عروس ما خیلی غذاها رو نمیخوره اگرم ازون غذاها براش بپزیم هیچی نمیخوره مام مجبوریم به دلش راه بیایم
با منم همینکارارو میکردن
دیگه شام و ناهار نرفتم
مگر با دعوت خیلی رسمی
میگفتی با نون و نوشابه کبابم میگرفتیم خب
صمیمی که محاله ولی واسه احترام به نظر من فقط احترامه که احترام مياره
