یکی دیگه شوهرم بود
هم سنش کمتر بود هم خوشتیپتر
دستشو انداخته بود دور گردنم هی نازم میکرد کاری که شوهرم هیچوقت نمیکنه 😐
بعد مثلا دانشجو بودم من امتحان داشتم میخواستم درس بخونم اونم همش میخواست بغل مغل کنه میگفت ولش کن تستیه تقلب میکنی!بیا بغلم 😐😐😐
تو ذهنم با خودم میگفتم چقدر خوبه این!! اون( شوهرم) اصلا اینجوری مهربون نبود 😁
صبح نمیخواستم بهش بگم اما گفتم بعد هی رفت تو فکر یکمم پیاز داغشو زیاد کردم
گفتم ببین زنت چه خوابی دیده نچ نچنچ
موقع رفتن گفت ظهر بهت زنگ میزنم بیام دنبالتون بریم بیرون ! برا ناهار گفتم باشه