اون روز میره کیک میخره..وهمه چیز روآماده میکنه شوهرش عصرساعت 8ازسرکارمیومد.صبحش شوهرش زنگ زد محل کارمون چون کارمون باهم مرتبط بودمیخواست یه محلول ازمون قرض بگیره سراغ خانومش روگرفت همکارمون گفته بود مرخصیه.بعدش این زنگ میزنه به گوشی دوستم.دوستم هم ازهمه جا بیخبر میگه سرکارم