اخر یه بار استار میشنوه که عروسشون تلفنی داره به خواهرش میگه که تا یه سال بارمو میبندم و طلاق میگیرم
الان استار تر نمیدونه چیکار کنه به مادر بزرگش گفته فقط به مامان و داداشش نگفته چیزی
و نگرانه حرفیه که عروسشون داشته به خواهر خودش میزده که نکنه واقعا طلاها رو برداره و طلاق بگیره و دلش برا برادرزادش میسوخت