یا فقط من اینجوریم؟
هیچوقت نتونستم با خواست خدا کنار بیام؟
چرا همیشه خواست خدا چیزی بود که دشمنان من میخواستن و ازش خوشحال میشدن؟
شاید اگر اینقد بهم ظلم نکرده بودن میتونستم با خواست خدا کنار بیام ولی اینکه میبینم اونا روز به روز خوشبخت تر میشن و خوشحالن از وضعیت من و من روز به روز نابودتر ، آزارم میده و میدونم کارم بده
همیشه کفر میگم ..