سلام.خانما میخام درددل کنم.... من سال 94عروسی کردم ماه عسل باشوهرم دوتایی رفتیم مشهد دوماه بعدم قسمت شد دوتایی رفتیم کربلا (بماند که مادرشوهرم همون موقعشم میگفت چرا به ما نگفتین ماام میومدیم باهاتون ) سال بعدش هنوز یکسال از عروسی من نگذشته بود پدرشوهرم فوت شد.از اون روز به بعد من ی مسافرت تنها با شوهرم نرفتم.همون سال که پدرشوهرم فوت شد کیش رفتیم مادرشوهرم باهامون بود مشهد رفتیم اومد چندبار قم رفتیم باهامون بود منم هیچ ناراحتی نمیکردم گفتم خب سال اوله تنهاهه سال بعدشم به همچنین.اینطوری بگم الان3ساله شوهر کردم جز اون مشهد و کربلا هرجا رفتم خانم باهام بوده یا خودش تنها باهامون اومده یا دسته جمعی با خانواده اونا رفتیم اونم باهامون بود حتی با بابامامان منم که رفتیم اونو بردیم.تا پارسال بهمن ماه بود که به زبون اومدم به همسرم گفتم دل مسافرت سه نفره میخاد خودمون و بچمون برا لحظه سال تحویل مشهد باشیم چی میشه،گفت 3تاییبریم شمال گفتم الان بهمن ماه برم شمال چیکار دلم میخاد بریم مشهد الکی بهونه اورد که اره نتونستم جابگیرم و بلیط نبود عید با مادرشوهرم و خاله شوهرم رفتیم شهرخودشون اردبیل.الان دوباره مشهد گرفته برا این هفته میگه با مامانم بریم....اصلا اعصابم ریخته بهم نمیدونم چیکارکنم زدم به سیم اخر گفتم من نمیام بچرو بردار با مامانت برین تو نمیخای منو ببری مسافرت که تو به خاطر مامانت میگی برو راحت باش(اینم بگم مامانش هم خیلی دخالت میکنه و توقعش بالاعه از وقتی پدرشوهرم فوت شده هرکدوم از پسراش رفتن مسافرت گله کرده و شکایتشونو اورده پیش شوهر من حالا شوهر منم نمیخاد مامانشو ناراحت کنه مثلا) شوهرم بچه اخره و سه تا برادر داره.ما با یکی از برادرشوهرم تو ی ساختمون با مادرشوهرم میشینیم اون دوتای دیگه کلا تهران نیستن
با کیفیت ترین کاغذدیواری ، پوستر ، پارکت ، سقف کشسان و... با قیمت مناسب. ایدی تلگرام : Miss_fathali
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
من ب جات کلی حرص خوردم خدا صبرت بده من اوایل ازدواجمون بود ماه عسل نرفته بودم قرار شد تابستون بریم مشهد بعدش برگشت گفت سارا امتحان خواهرزاده هام شنبه تموم میشه دوشنبه با مامانم و خواهرزادهامو برمیدارم بریم منم گفتم نمیااااااام و بس تازه بهشونم گفته بود اونام همگی آمااااده خلاصه بعد اون دیگه جرات نداره کسیو دنبالم راه بندازه گفتم رک بهشون میگم زشتیشم پای خودت
عزيزم با شرايطت بايد كنار بياي هيچ پسري از خانوادش نميگذره مخصوصا شما كه شرايطت خاصه و تو يه ساختمون زندگي ميكنين الان اعتراض كني زندگيو به خودت سخت ميكني