یه مدت داداشم اعتیاد و افسردگی شدید داشت تا جایی که چندبار قصد خودکشی داشت نصف شب از خونه میزد بیرون خلاصه شب و روزایه پر استرس و بدی رو داشتیم اگه بگم خندیدن و شنیدن صداش کنار هم سر یه سفره نشستن با داداشم شده بود آرزومون شاید باورتون نشه اما تقریبا به همه آرزوهام رسیدم خندشو دیدم با هم سر سفره غذا خوردیم حرف زد باهامون داره ترک میکنه شده همون مهربونه سابق براش دعا کنید لطفا