آخه پیرم کرد خودمو با کدوم حرفش وفق بدم؟
یه ویلا ساختیم پارسال مادرش هروقت خواسته اومده با ما
بماند چقدر منو اذیت کرد سر چیدن اونجا و حرف زد دنبالم
چقدر دعوا انداخت تو خونه ما
الان گفته کلید بدین من خودم میخوام برم
ببین یه کلمه حرف اون اندازه همه حرف و نظر من براش اعتبار داره !
۷سال؟کمم نیست....ببین شوهره من صبح تا شب خونه مامانش بود تو ی ساختمونیم طوری که فقط تو رخت خواب یاسرشام میدیدمش وهرچی میگفتم بچه ننه ای و....بدتر میکرد انقد حرص خورده بودم اشتها نداشتم دیگه نی قلیون شدم همش دلدردداشتم تو فکرجدایی بودم یه روز یه بنده خدایی خیرببینه بهم گفت بهترین کارتشویقه قبل ازاینکه اون بره توبگو برو پیش مامانت تنهاس پاشو خواستید جایی برید بگو مامانتم بیاد چیزی خرید بگو واسه اونم بخریم...این کارارو میکردم و ازحرص میمردم ولی خدا روشکرکم کم دید نهه خبری نیست و زده شد الان یه ساعتم نمیره پیشش بچه ام که اومد بهترشد
منم میگم میگم خوب با ما بیاد مگه مشکلی هست؟
من هیچ وقت نگفتم نیاد یا نرو
تازه مامانش اصلا زیاد تحویلش نمیگیره این خودشو جر میده از اون ور میفته
بخدا یه سالی رابطه نداشتیم باهاش انقدر راحت بودم
نه میومد نه میرفتیم
خودش بعضی وقتا میرفت سر میزد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
