نه میتونم برم از خونه بیرون...نه از فکر توعهدیوونه بیرون...تو نیستی و هنوزبارونه بیرون...تو نیستی و هنوزاسمتعزیزه..رفیق قلبی که بی تو مریضه همینتنهایی بی همه چیزه...💔
تو نبودی من چی کار میکردم با غمی که شونمو میلرزوند؟.. تو نبودی کی نجاتم میداد؟....کی بهم آرامشو میفهموند؟.... تو نبودی لحظه های سختُ با کدوم معجزه سر میکردم؟!.... تا کدوم شهر پر تنهایی بود دست های خالی و قلب سردم؟..... چطور میتونی فکر کنی که ممکنه یه روز برم؟ منی که حتی از خودم به 💕 تو💕 پناه میبرم......به 💕 تو💕 پناه میبرم....از اون چه فکر میکنی به عشق مبتلا ترم.....
دفتر خاطرات 6 سال قبلمو پیدا کردم :) همش نوشتم کاش من و علی تا آخر عمر با هم بمونیم :| حالا نموندنمون هیچ :( چرا هر چی فکر میکنم یادم نمیاد علی کیه ؟ :/