شوهرمو میگم هر روز یه تصمیمی میگیرره تو زندگیش صبحها که از خواب بلند میشم منتظرم ببینم چع خوابی دیدع
یه روز مشتری میارره خونمون و بفروشه در حالیکه عید رنگ کردیم
یه روز شراکتشو با برادرش به هم میزنه
باز چند روز بعد یه معامله میکنه و ضرر میده
تو این شرایط بد اقتصادی همش نگران اینده ام