سلام خانما از بعضی خانواده های شوهر هر چی بگی کم گفتی بدم میاد از خوانواده شوهرم شوهر من دوتا برادر دیگه داره شوهرم پسر اول خانواده اس اون دوتا هم ازدواج کردند و بی مسئولیت در قبال پدر و مادرشون دیگه طوری شده کلا اون دو تا کلا دنبال زندگی خودشونن ولی همه بار خانواده اش افتاده رو دوش شوهر من حقیقتش دیگه خسته شدم جاری اولم سه سال هم از من بزرگتره ولی اینقدر بی محلی میکنه به خانواده شوهرم بچه شو نشونشون نمیده و کلی کارای بد دیگه بهش میگن نفهمه هیچی نمیدونه جاری دومم که ۱۹ سالشه تا یه چیزی میشه میگن بچه است واقعا فقط این وسط من موندم هم فهمیده ام هم بچه نیستم هیچ کس توقع نداره از من و شوهرم همش بهمون میگن شما از خودتون میفهمین ولی اونا نمیفهن به اون دوتا کلی کمک خرج هست توی زندگیشون ولی شوهر من از اول ردی مای خودش وایستاده نه خرج عروسیمون دادن نه چیز دیگه ای ( حقیقتش خودمم هیچوقت مایل نبودم کمککنن گفتم اشکال نداره وقتی شوهرم داره خودش خرج کنه ) ولی الان همه چیز وظیفه ما میدونن