2777
2789
عنوان

خونه خانواده همسر

368 بازدید | 22 پست

بچه ها اومدم خونه پدرشوهرم چند روز یاد اولین باری که اومدم خونشون افتادم، قبل از ازدواجم وقتی اولین بار وارد خونه شدم، اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود چقدر کوچیکه اینجا عرض زمین تمامش طول حال بود، خونه اکثر افراد خانوادشون خیلی کوچکتر از خونه هایی بود که دیده بودم، البته الان نگید فقط اندازه خونه برات مهم بود، فقط اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود.

شما اولین بار که خونه خانواده همسرتون رفتید کی بود و چی به چشمتون اومد؟

یه بارداری پوچ و سقط از سرم گذشت؛ و دوباره یه سقط خودبه خودی، دعا کنید منم لایق مادر شدن باشم...

برا چی رفتی چند روز بمونی؟

دخترک خنده کنان گفت که چیست...راز این حلقه زر...راز این حلقه که انگشت مرا... اینچنین تنگ گرفته است به بر...راز این حلقه که در چهره او...اینهمه تابش و رخشندگی است...مرد حیران شد و گفت... حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است...همه گفتند:مبارک باشد...دخترک گفت:دریغا که مرا...باز در معنی آن شک باشد... سالها رفت و شبی...زنی افسرده نظر کرد برآن حلقه زر...دید در نقش فروزنده او... روزهایی که به امید وفای شوهر...به هدر رفته هدر....زن..... پریشان شد و نالید که وای...وای این حلقه که در چهره او...باز هم تابش و رخشندگی است... حلقه بردگی و بندگی است...فروغ فرخزاد.....

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

چون شهر دیگه زندگی میکنن.

وای راحتی اونجا؟؟؟

دخترک خنده کنان گفت که چیست...راز این حلقه زر...راز این حلقه که انگشت مرا... اینچنین تنگ گرفته است به بر...راز این حلقه که در چهره او...اینهمه تابش و رخشندگی است...مرد حیران شد و گفت... حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است...همه گفتند:مبارک باشد...دخترک گفت:دریغا که مرا...باز در معنی آن شک باشد... سالها رفت و شبی...زنی افسرده نظر کرد برآن حلقه زر...دید در نقش فروزنده او... روزهایی که به امید وفای شوهر...به هدر رفته هدر....زن..... پریشان شد و نالید که وای...وای این حلقه که در چهره او...باز هم تابش و رخشندگی است... حلقه بردگی و بندگی است...فروغ فرخزاد.....
والا من قبلا رفته بودم خونشون حس خاصی نداشتم😂

فامیل بودید؟


یه بارداری پوچ و سقط از سرم گذشت؛ و دوباره یه سقط خودبه خودی، دعا کنید منم لایق مادر شدن باشم...
خونه خانواده همسر من تو روستاس یه خونه خشتی خیلی قدیمی سقفشم چوبی....ولی خب چیکار کنن ندارن دیگ وگرن ...

یعنی وقتی بارون میاد خونشون چطور میشه می‌ریزه؟

دخترک خنده کنان گفت که چیست...راز این حلقه زر...راز این حلقه که انگشت مرا... اینچنین تنگ گرفته است به بر...راز این حلقه که در چهره او...اینهمه تابش و رخشندگی است...مرد حیران شد و گفت... حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است...همه گفتند:مبارک باشد...دخترک گفت:دریغا که مرا...باز در معنی آن شک باشد... سالها رفت و شبی...زنی افسرده نظر کرد برآن حلقه زر...دید در نقش فروزنده او... روزهایی که به امید وفای شوهر...به هدر رفته هدر....زن..... پریشان شد و نالید که وای...وای این حلقه که در چهره او...باز هم تابش و رخشندگی است... حلقه بردگی و بندگی است...فروغ فرخزاد.....
من نرفتم كلا خانواده همسرمو نديدم ازدواج كردم .رااححححتتت

یعنی بعد عقد رفتی؟ خوب اون موقع حس خاصی نداشتی؟

یه بارداری پوچ و سقط از سرم گذشت؛ و دوباره یه سقط خودبه خودی، دعا کنید منم لایق مادر شدن باشم...
خونه خانواده همسر من تو روستاس یه خونه خشتی خیلی قدیمی سقفشم چوبی....ولی خب چیکار کنن ندارن دیگ وگرن ...

چه جالب

یه بارداری پوچ و سقط از سرم گذشت؛ و دوباره یه سقط خودبه خودی، دعا کنید منم لایق مادر شدن باشم...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792