خونه خانواده همسر صفحه 2 | تبادل نظر نی نی سایت

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

مدیر استارتر

عضویت: 1397/01/11

تعداد پست: 1964

وای راحتی اونجا؟؟؟

دو سال نیم اول ازدواجم طبقه بالای همینجا زندگی کردم و یک سال نشده که رفتیم شهر خودم، با وجودی که آدمهای خوبین ولی سخت گذشت.

یه بارداری پوچ و سقط از سرم گذشت؛ و دوباره یه سقط خودبه خودی، دعا کنید منم لایق مادر شدن باشم...

1397/06/28

21:37

مدیر استارتر

عضویت: 1397/01/11

تعداد پست: 1964

ن دوست بودیم

😉 اون موقع نرفتی؟

یه بارداری پوچ و سقط از سرم گذشت؛ و دوباره یه سقط خودبه خودی، دعا کنید منم لایق مادر شدن باشم...

1397/06/28

21:39

ریحانه

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ladanina

عضویت: 1394/04/25

تعداد پست: 1653

روز قبل عقد ناهار رفتم خونشون. خوب بود فقط اون موقع هنوز مبل نداشتن مه ميدونستم شوهرم گفته بود بهم و اينكه باباش با پيژامه اومد جلوم يه كم تعجب كردم

1397/06/28

21:47

نونا_ياس

عضویت: 1396/10/23

تعداد پست: 682

یعنی بعد عقد رفتی؟ خوب اون موقع حس خاصی نداشتی؟

نه هنوزم نرفتم من ايران نبودم ازدواج كردم فقط خانواده ها تو ايران همديگرو ديدن. در واقع من و همسرم فقط خودمون دو تارو ميشناختيم با هم ازدواج كرديم. خيلي خوب بود اينطوري حرف و حديث و اعصاب خرد كني هم نبود. الانم خداروشكر ميكنم دورم .

1397/06/28

21:55

مدیر استارتر

عضویت: 1397/01/11

تعداد پست: 1964

روز قبل عقد ناهار رفتم خونشون. خوب بود فقط اون موقع هنوز مبل نداشتن مه ميدونستم شوهرم گفته بود ...

🤣چه خودمونی، ما جلسات خواستگاریمون با بیژامه بود چون میومدن خونمون میموندن

یه بارداری پوچ و سقط از سرم گذشت؛ و دوباره یه سقط خودبه خودی، دعا کنید منم لایق مادر شدن باشم...

1397/06/28

21:57

مدیر استارتر

عضویت: 1397/01/11

تعداد پست: 1964

نه هنوزم نرفتم من ايران نبودم ازدواج كردم فقط خانواده ها تو ايران همديگرو ديدن. در واقع من و همسرم ف ...

آره واقعا منم خیلی موافقم، به نظرم خوبه یه چند سالی زن و شوهرا برن یه جا که هیشکی نباشه فقط باهم کنار بیان.

یه بارداری پوچ و سقط از سرم گذشت؛ و دوباره یه سقط خودبه خودی، دعا کنید منم لایق مادر شدن باشم...

1397/06/28

21:59

13971376

عضویت: 1397/05/26

تعداد پست: 2283

سلام من افطار ماه رمضون بود رفتم .مادرشوهرم داشت سالاد درست میکرد...خونشون یه بوی خاصی داشت قورمه سبزی هم پخته بود😁اصن یه حسی بودا..شوهرم اینام رفتن زیرزمین استخر تمیز کنن من بودم و مادرشوهر با لباس و چادر واینا نشستم و..

1397/06/28

22:30