خب اينا كه طبيعيه 
مثلا برامون بشينن از خواستگاري هايي كه رفتن تعريف كنن 
و خاطراتشون و فلان
من تو تمام دوران عقدم هرجا ميرفتيم ، شوهرم و  دختر خواهرش قبلا دوتايي رفته بودن حتي آتليه عروسي :) يعني من دليل اينكه اتليه امو انتخاب نكردم يكي ديگه انتخاب كردم اين بود كه شوهرم قبلا با دختر خواهرش اونجا عكسهاي دو نفره گرفتن حتي خود اتليه فكر ميكرد اينا زنو شوهرن 
حتي يك مهموني گرفتن عكسه تو اتاق دختر خواهرشوهرم بود همه مهموناي خودشون دعواش كردن گفتن اين چيه زشته اين چكاريه و فلان
يعني ديگه عكس دونفره اشونو كجاي دلم بزارم كم مونده بود عكسشونو چاپ كنن روز جهازم بيارن تو خونم بزارن:)
لباس عروسم و تالار و همه چي و اين خانم بايد انتخاب ميكرد
الان هرمراسمم و كه يادم مياد يك دعوا خواهرشوهرم راه انداخته بله برونم شب چله ام تولد همسرم روزي كه جهازمو اوردم كه فاجعه بود خوب شد من گفتم هيچكس جز خودامون نباشيم ورگرنه جلو فاميل چه ابروريزي ميشد😔
هرچند روز عروسيم دخترش جبران كرد كه تو فيلممون هم هست اتفاقا چند روز پيش فيلممونو ميديديم به اون صحنه برخورديم تو فيلم همه نگران و گريه ناك بودن :( خيلي دلم سوخت چرا اينكارو كرد دختره كم عقل  :(
روز سوم مادربزرگمم كه خواهرشوهرم شاهكار كرد سر يك دست ندادن پدر موقع خداحافظي اونم بابام فراموش كرده بودن يعني بابام خداحافظي كردن ولي دست ندادن يادشون رفته گفت بي احترامي شده تو خونه پدربزرگم دعوا راه انداخت و باعث شد طولاني ترين قهر عمرمو شوهرم باهام داشته باشه اونم هشت روز :( 
شوهرم بايد خودش عقلش ميكشيد ولي خب هيزم ريختن يك بزرگتر هم كم بي تاثير نيست 
واسه همين از خواهرشوهرم و دخترش بدم مياد ولي هيچوقت بهشون چيزي نگفتم هميشه احترامشونو داشتم خوشبختانه مشكلمم حل شده الان ديگه شوهرم تحت تاثيرشون نيست حق هم بهم ميده  ولي خب هيچوقتم نبخشيدمشون
من دركت ميكنم ولي بنظرم بايد با شوهرت روراست باشي و بهش حرفاي دلتو بزني بايد بدونه ديگه 
من شوهرم ناراحت ميشد ولي وقتي كارايي كه خودش ديده و بهش ميگفتم خب حق ميداد ديگه خودش كم كم مراعات كرد 
بايد خيلي سياست داشته باشي 
نبايد از كوره در بري 
بايد خيلي مراقب باشي  تا اين مشكل حل بشه