مادرشوهر منم همینه حتی یه بار با شوهرم دعوا افتاد که تو چرا انقد بهش محبت میکنی اصلا این زن رفته تورو جادو کرده انقد فکرش بیماره.یا منو شوهرم میخندیم انقد بدش میاد میگه شما دارین به من میخندین.دیوانست
اوایل که ازدواج کرده بودم وقتی میرفتم خونهی نامزدم شوهرم که سرکار بود زنگ میزد که راحتی یا نه یا اگه وقت داشت میومد بهم سرمیزد مادرشوهرم تو چشام نگاه میکرد میگفت اوایله دیگه بعدا براش عادی میشی
چ حسوده تازه ما ساکن تهرانیم ولی اصالتا زنجانی اصالت شوهرمینا هم اردبیلی....مادرشوهرم جلو روی من گفت برو بچسب ب زنجانیا مطیع اونا باش هرچی اونا میگن مث غلام حلقه ب گوش بگو چشم ب مامانش بگو چشم !حالا مامانم ی بارم کاری نداشته ب ما و کلی احترام گذاشته بهش
همه از حسادته
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
41 ثانیه پیش
43 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
