خاطرات و سوتی های عروسی .تولد . مراسم ختم .

😩😩😩😩😪😪😪😪😪😴😴😴😴

ابجیم رفته بود مراسم ختم بابای دوستس

دوستس هی میگف دیدی بابام رفت دیدی یتیم شدم

ابجیمم همش میگفته اشکال نداره😂😂😂

🤣🤣🤣🤣

من يه سوتي دادم يعني كاش اونجا اب ميشدم ميرفتم تو زمين،با يه اقا پسري دوس بودم قرار گذاشته بوديم اومد دنبالم منم تيپ زده بودم واسه خودم شيك كرده بودم با پاشنه بلند داشتم ميرفتم سمت ماشين اونم داشت با عشق نگام ميكرد منم از اين لبخند شيكا ميزدم پنج قدم مونده به ماشين پام پيچ خورد خوردم زمين ولي باز با اعتماد به نفس بلند شدم خودمو تكوندم رفتم نشستم تو ماشين نه اون حرفي زد راحع بهش نه من پسره ام از اين باكلاسا بود يعني داغون شدم 😫😫😫😫😫😫

١-ضايع ترين و ضدحال ترينش براي من اين بود كه تو آرايشگاه ژيپون لباس عروسم جامونده بود ، لباس عروسم همينطوريش زشت بود بدون ژيپون زشت تر شد افتضاح بود به تنم زار ميزد(ازدواج اولم)

٢- مثلا خواستم جبران گذشته كنم و لباسمو شيك بردارم تو عكسها خوشگل بيافته لباسم رفتم آرايشگاه بعد آتليه اونجا متوجه شدم بند پشت لباس عروسمو كم داده بود مزوني😞

يعني از پشت نصف لباسم باز مونده بود بندش كوتاه بود🤕(ازدواج دوم)

برای اولین بار با یه جمع رودروایسی دار نسبتا خانوادگی بیرون بودیم شام.من دیزی سفارش دادم.گوشت نمیخورم کلا.بعد ازم پرسیدن چرا گوشت نمیخوری برگشتم مثل منگولا با خنده گفتم من همیشه ابشو میخورم🙁یادم میوفته میخام خودمو با روسری خفه کنم

كلاً لباس عروست طلسم شده بوده عزيزم 😕😕

وااااي عالي بود 😂😂😂😂

بابابزرگم که مرده بود ،مهمونااومده بودن خونه مامان بزرگم،نوار قرانی نداشتن،من بچه بودم گفتن بروببین همسایه ها کی نوار قرآنی داره خلاصه رفتم یدونه گرفتم،گذاشتن شروع کرد به خوندن،همین که همه داشتن گریه میکردن،ته نوار اهنگ هایده پخش شد  ته نوارشون اضافه اومده بود ی اهنگم ضبط کرده بودن انگار،خیلی ضایع بازی شد ولی خندیدیم

آره كلا بختم طلسم شده خوشگلم😔

🤣🤣🤣🤣🤣

نگووووو مختلط بود جمع😭😭😭

نه عزيزم نگو اينجوري دور از جونت همه مشكل دارن انشاالله سيدالشهدا خودشون مشكل گشايي كنن ❤️🙏😘

🤣🤣🤣