آره یادش بخیر سالگرد اولین دیدارمون بود قرار بود ساعت ۴ و ۲۰ دقیقه بعد از ظهر پنجمین روز مهر ماه که همو برای اولین بار دیده بودیم جشن بگیرم من یه جشن کوچولوی دو نفری ترتیب دادم با اینکه اون روز اصلا بودجه آنچنانی نداشتیم ولی من با کمترین چیزها بهترین جشن دو نفره رو تدارک دادم و اون فهمید قبل از اینکه به ساعتش برسه ولی به زور فرستادمش تو اتاق تا بخوابه و ۵ مین قبل از ساعت مقرر بیدارش کردم و جشن دو نفرمونو شروع کردیم اون روز خیلی خاطره انگیز بود فیلماش و عکساشو هر وقت میبینیم حال جفتمون عالی میشه
واای😂😂منم وقتی دوست بودیم بهم میگفت هررر جا میری بهم اطلاع بد حتی سر کوچه.بعد من یه روز دوبار رفتم سر کوچه خرید کردم بهش گفتم سری سوم ماماانم گفت بریم بازار خرید دگ نگفتم بهش رفتیم نگو زنگ زده گوشیم سایلنت بوده منم گوشیم جیب پالتوم بود دست خورده بود خود ب خود پاسخ داد بود حالا جالبیش اینه ک داشتم راجب خودشو خانوادش حرف میزدم کل حرفامونو شنیده بود😐😐😐😐😐بعد اومدم خونه گفتم بزا بهش زنگ بزنم زنگ زدم گفت کجا بودی گفتم خونه یه عالمه قسم داد منم مجبور شدم قسم دروغ خوردم وقتی قطع کرده دیدم زنگ زده نزدیک یک دیقه ام تماس برقرار بوده و فهمیده.دور از جون زنگ زدم بهش ب گوه خوردن افتادم😂
اومدم بگم واقعا متاسفم براتون ✋
ادامه بدید😂
واای😂😂منم وقتی دوست بودیم بهم میگفت هررر جا میری بهم اطلاع بد حتی سر کوچه.بعد من یه روز دوبار رفتم سر کوچه خرید کردم بهش گفتم سری سوم ماماانم گفت بریم بازار خرید دگ نگفتم بهش رفتیم نگو زنگ زده گوشیم سایلنت بوده منم گوشیم جیب پالتوم بود دست خورده بود خود ب خود پاسخ داد بود حالا جالبیش اینه ک داشتم راجب خودشو خانوادش حرف میزدم کل حرفامونو شنیده بود😐😐😐😐😐بعد اومدم خونه گفتم بزا بهش زنگ بزنم زنگ زدم گفت کجا بودی گفتم خونه یه عالمه قسم داد منم مجبور شدم قسم دروغ خوردم ک خونه بودم اونم چیزی نگف دگ . وقتی قطع کرده دیدم زنگ زده نزدیک یک دیقه ام تماس برقرار بوده و فهمیده.دور از جون زنگ زدم بهش ب گوه خوردن افتادم😂
ماهم الن دوستیم یجاهایی ک میرم گیر الکی میده میگم نرفتم یبار رفته بودم عروسی میخاستم بهش بگما اما وقت نشد اخرشم گفتم ولش کن فرداش از دهنم دررفت ب غلطر کردن انداختم😣
خیلییییی
میرفتم کلاس زبان میگفت با مقنعه برو الکی میگفتم باشه.یه بار رندوم اومد دنبالم لو رفتم
پول کش میرفتم از کیفش میدادم خواهرم واسه شهریه اونم فهمید.
گفتم با دوستم میرم بیرون.دوست پسرشم بود نگفته بودم.دستم خورد گوشیم گرفتش صدامونو شنید.چقدم چرت و پرت گفته بودم پشتش😁😁
الانم کلی چیز پنهون دارم که امیدوارم نفهمه.کلا صداقت موج میزنه
همش شبا که خوابه یواشکی میام اینجا. ایشون هم صبح که سر ظهر از خواب پا میشم برام نچ نچ می‌کنه و تاسف میخوره به حالم. الان مثلا من فکر میکنم شوهرم فکر می‌کنه من خوابم
چه تاپیک باحالی😍
اینستا دارم نمیدونه تازه خودشم فالوئرمه😂
