2777
2789
عنوان

عشق دردناک . صفحه 3

181 بازدید | 5 پست


در ماشينو باز کردم و زهرا رو پرت کردم سمتشون . زهرا جیغ میزد . داد میزد بابا ولم نکن . بابا کجا میری . بابا.  .


کر و کور شده بودم. همش میگفتم بچه یکی دیگه تو بغلم بود . این دختر من نیست  ... پس بهتره بميره..


هنوز صداى خنده ها تو گوشم داد ميزد که برگشتم خونه ...


در رو باز کردم و رفتم بالا ...


اون مرد رفته بود ...


صداى فاطمه کردم و جا خورد که اومدم خونه ..


گفتم پاشو بريم دنبال زهرا برات سورپرايز دارم ...


اماده شد و سريع رفتيم اما رفتم جنوب شهر ...


محسن کجا دارى ميرى ...


محسن چرا گريه ميکنى .... داد ميزد و ميگفت دخترم زهرا کجاست کجا دارى ميرى ..



مانند هیزم های شومینه میسوزم و پایان ندارم ......

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

از قسمت های قبلش بخون 

ببخشید ببخشید ببخشید با احترام زیاد 

هیچ کدوم از قواعد نویسندگی رعایت نشده اعصابم بهم میریزه از نگارش اشتباهش

نمی تونم بخونم


موفق باشید

صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ   سوره بقره آیه ۱۸                       ((لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ)) 
ببخشید ببخشید ببخشید با احترام زیاد  هیچ کدوم از قواعد نویسندگی رعایت نشده اعصابم بهم میریزه ا ...

این اولین داستانم بود . دومی که نوشتم خیلی بهتر هست . یکم دیگه ارسالش میکنم . ببینم میتونم همه رو توی یه تایپیک بزنم 

مانند هیزم های شومینه میسوزم و پایان ندارم ......
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز