2777
2789
عنوان

انسانهای عجیب زندگی های عجیب

2306 بازدید | 33 پست

بابام یه پسر دایی داشت که خودش و زنش عاشق هم بودن بیست سال بچه دار نشدن گفتن نمیتونین ازهم بچه داشته باشین 

زنه به شوهرش گفت زن بگیر بچه ی تو بچه ی منم هست مرده قبول نکرد این جریان مال ۳۷ سال پیشه 

بالاخره زنه به زور براش زن گرفت صاحب سه تا بچه شدن بچه بزرگ تالاسمی داشت 

خانوم ه که در اصل نامادری پسره میشد ۳۴ سال تمام زحمت این بچه رو کشید پسره بهش میگفت مامان عاشق هم بودن ولی پسره آخر مرد و دوساعت بعد خاک سپاریش تو مجلس زنونه نشسته بودین نامادری پسره یه دفعه افتاد زمین و تموم کرد 

زن بسیار انسان و پر رنگ ای در زندگیش بود که بعد از اون دیگه اون خونه صفا نداشت شوهرش دو سال بعد مرد اما زن دوم مرده عکس هوو شو زده تو سالن خونش میگه من انسانیت رو از این زن یاد گرفتم  

ازدواج مجدد رو تایید نمیکنم ولی احساس این خانم نهایت انسانیت ه 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اوخي  چه هندي 

ولي قشنگ😍

ای خدای تنهاییِ من، چه بسا هر گره ای که در کار من می‌اندازی، همچون گره‌های قالی باشد که با آنها برای سرنوشتم، نقشی زیبا بیافرینی. هرچه مرمر ساییده‌تر شود، مجسمه زیباتر می‌شود.

من یه دوست داشتم باباش دوتا زن داشت این دوتا هوو باهم تو یه خونه زندگی میکردن بچه هاشونم باهم خوب بودن خودشونم اوکی بودن

بعد مرده رفت زن سوم بگیره این دوتا دست به یکی کردن مرده رو حر دادن دیگه صیغه رو فسخ کرد

مثلا زن دومه با شوهرش دعواش میشد قهر میرفت خونه دختر هووش

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792