2777
2789
عنوان

از وقتی باردارم وضع روحیم افت کرده

257 بازدید | 20 پست

خانوما من تو زندگیم مشکل ندارم شوهرم فرشته هست خداروشکر با وام و اقساط تونستیم اول زندگی خونه بخریم و ماشینو عوض کنیم فقط نمیدونم از وقتی باردارم وضع روحیم خیلی بده حالم خوب نمیشه به خدا دست خودم نیست حتی؟نمیدونم با خدا چه جوری صحبت کنم توروخدا راه حل بگید از طرفی چون اقساطمون زیاده و فشار اقتصادی اینروزا خیلی زیاده اخر ماه چیزی برامون نمیمونه و نمیتونم برا بچه چیزی بخرم اینم خیلی تاثیر میذاره 

به نظرتون چیکار؟کنم از کجا شرو کنم؟

خدای مهربونم به خاطر همه چی از تو ممنونم ۱۰۰۰مرتبه شکر

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

دوران بارداری به خاطر بالا پایین شدن هورمن ها آدم خیلییییییی حساس میشه مخصوصا بارداری اول طبیعیه عزیزم 

واسه خریدم حالا خورد خورد خرید کن اول لباس بیمارستان و دکمه دار و اینار کم کم بخر بعد اگه پولی موند چیزای غیر واجبو بخر عزیزم سخت نگیر واسه خرید اعصاب خودتو خورد نکن هرچی پولت رسید بخر نرسیدم نخر مهم نیست 

فرزندم،از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم...امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان دل گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد،این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...!❤️❤️

حالا که زیاد مونده ... فکر خرید نکن، من هفته ۳۶ هنوز نصف چیزا رو نخریدم. من خودمم بچه نمی خواستم کلی الان تا یه کم تکوناش کم میشه استرس می گیرم. به این فکر کن که چقد خانم هستن که دوست داشتن الان جای شما بودن ولی نمی تونن.

مدیر پیج tutoring_room@ آموزش زبان انگلیسی

منم همین مشکلو دارم. تازگیا هرروز عصر تا آخر شب دلم میگیره الکی و بی دلیل میشینم به گریه! بیرون هم برم کلا دپرسم. نمیدونم چم شده شوهرمم نگرانه. البته قبل حاملگی هم گاها اینجوری میشدم ولی الان خیلی شدیدتره!

حالا که زیاد مونده ... فکر خرید نکن، من هفته ۳۶ هنوز نصف چیزا رو نخریدم. من خودمم بچه نمی خواستم کلی ...

راس میگی عزیزم واقعا این بچه امید؟منه 

نمیدونم برا خرید چرا عجله میکنم اخه

خدای مهربونم به خاطر همه چی از تو ممنونم ۱۰۰۰مرتبه شکر
منم همین مشکلو دارم. تازگیا هرروز عصر تا آخر شب دلم میگیره الکی و بی دلیل میشینم به گریه! بیرون هم ب ...

اره دقیقا مث من شوهر منم نگرانه من خیلی تلاش میکنم خودمو اصلاح کنم نمیدونم از کجا شرو کنم

خدای مهربونم به خاطر همه چی از تو ممنونم ۱۰۰۰مرتبه شکر
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز