شوهرم از سر کار اومد میوه خریده بود ...روی اپن یه بشقاب بود که توش هسته یه میوه دیگه (چون امکان دارن باردار باشین دلتون بخواد نگفتم خخخخخخخ )ریخته بودم دخترم بغل شوهرم همش غر که من باید اون هسته ها رو بردارم برای یه لحظه همسرم دخترم رو برد کنار من هم میوه رو گذاشتم توی دهنم اب میوه پرید توی گلوم اولش چند تا سرفه کردم یه دفعه میوه خودش پرید توی گلوم نزدیک 10 دقیقه فقط در تلاش بود ولی چون میوه توی گلوم بود هر کاری کردم نه بیرون می اومد نه میرفت پایین شوهرم ترسیده بود حتی شوهرم شکمم رو فشار میداد ولی بدتر میشدم بهتر نه دختر 15 ماهه ام هم از دیدن این وضعیت گریه اش گرفته بود من هم هر از چند گاهی یه سرفه میکردم بعدش نفسم میگرفت خیییییییییییییییییلی وحشتانک بود خیلی زیاد یعنی توی چند ثانیه واقعا مرگ رو جلوی خودم دیدم فقط توی اون لحظه به دخترم فکر میکردم تازه فهمیدم این همه بقیه میگن تو خیلی ریسک میکنی میوه رو همینجوری میدی دست بچه منظورشون چی بود
خدا رو شکر که به خیر گذشته
شوهرت باید انگشت میکرد دهنت میوه رو در میاورد. به هر حال خداروشکر به خیر گذشت
خدا بهت رحم کرده
واقعا الهام خیلی لحظه سختی وبد تازه میفهممم ادم خفه میشه چقدر بده تا ساعتها از بس سرفه کرده بودم سردرد داشتم یه نیم ساعتی هم سرگیجخ
وای خدا راشکر به خیر گذشته صدقه بنداز
وانی انگشتی نبود خخخخخ توی وسطای گلوم گیر کرده بود خیلی مواظب خودتون باشید
اصلا هیچوقت نباید همینجوری میوه رو داد دسته بچه خدا بهت رحم کرده
نخودی مامانم اینا همیشه میگن من جدی نمیگیرم خدا دیروز سر خودم اورد که حواسم رو جم کنم حواسم به بچه باشه
خوب اسم میوه رو بگو ببینم چه میوه ایه همینجوری نخوریم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
14 ثانیه پیش
14 ثانیه پیش
14 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز