منم مادرشوهرم اینا یه شهر دیگن، تا یه تعطیلی میشه تب تو جونمه که نخوان بیان، والا، اصلا مهمون راه دور دوس ندارم، پررو هم هستن، غذای بیرونم اگه بگیرم بعد حرف میرنن ک پول پسرمونو ولخرجی میکنه یا برامون ارزش قایل نشد غذا تو خونه بپزه، یا وقتی اومدن دوتا خواهرشوهرام میخوان برن حموم، یا پری هستن پوشکشون رو توی سطل میندازن نمیکنن تو یه کیسه مشکی بزارن بندازن تو سطل یا موهاشون رو تو خونه شونه میکنن من بدم میاد، هیچ کاریم نمیکنن
منم زیاد رو نمیدم ک بیان، خودمم با شوهرم نمیرم شهرستان، من یبار شش ماه نرفتم، بعد شش ماه ک رفتم مادرشوهرم گفت ماهم میخایم بیایم یه هفته بمونیم، خواستم بگم بزار رد پای من پاک بشه تو بیای