بچه ها من ی مدتیه خواب شبم بهم خورده و از اون ور تا ظهرم میخوابم ی جا خوندم ک خیلی برا بدن ضرر داره اینجور خوابیدن و بیدار شدن ب نظرتون چیکار کنم!؟شمام مثه منید!؟بیایید راه حل بدیم بهم
من از وقتی مدرسه تموم شده تا الان که ۳۰ سالمه همینجوریم البته زمان مدرسه هم دیر میخوابیدم ۲ شب و اینا بعد دیپلم یادم نمیاد هیچ شبی خوابیده باشم شبا بیدار روزا خواب.دکترم رفتم گفت اگه طی روز خواب کافی داری مشکلی نیست فقط ساعت خوابت برعکسه
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
دخترم شب و روز رو قاطي كرده از وقتي دنيا اومده تا الان كه دو ماه و نيمشه شبا بيداريم تا خود صبح، دوروبر ساعت ٧ صبح ميخوابه منم ميخوابم باهاش، ولي خسته ام هميشه هيچي خواب شب نميشه
والا منم اینطورم از فکر وخیاله هر کی اعصابش آروم باشه فکر نداشته باشه سر ساعت میخوابه صبحم مثل قدیمی ها بیدار میشه صبحونه سرموقع و کار شروع میکنه .. مادرامون ساعت ۷ صبح بیدار میشدن خونه رو آب وجارو وگردگیری کار هرروزش بود نهار سرساعت شام سرساعت ... ساعت ۹ تا ۱۰ هم خاموشی بود
علتش بیکار بودنه. من که وقتی دانشگاه میرفتم ساعت 11 میخوابیدم چون باید زود بیدار میشدم اما الان 5 صبح به زور میخوابم. واقعا نمیدونم واسه مهر چجوری خودمو تنظیم کنم دوباره 😭
من عاشق اینم شبا ساعت ده اینا بخوابم ولی الان یه هفتس به همون دلیلی که گفتم شبا بیدارم با این قیمتای گوشی فک کنم حالا حالا ها همین وضع ادامه داشته باشه
سلام فواره قشنگ رویاهای مامان و بابا من هر شب وهر روز در انتظار دیدن روی ماه تو هستم که حتی نمی دانم که جورابت آبیست یا صورتی نمی دانیکه چقدر بیتاب در آغوش گرفتن میوه عشقم...نمیدانی چقدر میخواهمت انقدر که هرخواستنی برایم تمام شده و تو شده ای سر آغاز تمام ارزوهایم انگار تو پلی هستی میان من و ارزوهایم تو باشی به همه ارزوهایم خواهم رسید ..یکی یه دونه باغچه قلبم میدانی اگر بیای تمام ثمره عمرمان را به پایت خواهیم ریخت نکند نمیدانی مادر چقدر چشم انتظار توست اگر خدا را دیدی بگو مادر است دیگر دل دارد..چقد باید چشم انتظار جوانه زدنت باشم چقدر باید در انتظار تکان هایت در دلم باشم چقد باید منتظر شنیدن صدای قلب مهربونت باشم ...کاش این انتظار به سر آید و تو بیای تو بیایی جان مادر.هرچقدر باشد این انتظار به جان خواهم خرید چون میدانم شیرین ترین خواهی بود .مراقب دلت باش از همین حالا تا آخر دنیا سفیدو پاک بمونه .اونی که از الان تا خدا نگرانته( مامان).."ﺧﺪﺍی"ﻣﻦ ... ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ... می ﮔﻮیند بزﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺷﮑﺴﺖ، ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ... ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺷﮑﺴﺖ ﻧﺨﻮﺭﻡ ... ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ"ﻗﺎضی ﺍﻟﺤﺎﺟﺎﺕ"می ﺧﻮﺍﻧﻢ، حتی ﺍﮔﺮ ﻫﻤﻪ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﺑﮕﻴﺮی... ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ "ﺍﺭﺣﻢ ﺍﻟﺮﺣﻤﻴﻦ"می ﺩﺍﻧﻢ، حتی ﺍﮔﺮ ﺳﺨﺖ ﺑﮕﻴﺮی... ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ... ﺗﻮ ﻫﻤﺎﻥ"خدایی"... ﺍﻣﺎ ﻣﻦ... ﻣﮕﺬﺍﺭ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﻭﻡ... ﻣﻦ ﺍﻣﻴﺪﻡ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﺖ... ﺑﺮﺍی ﺩﻟﻢ "ﺍﻣﻦ ﻳﺠﻴﺐ" ﺑﺨﻮﺍﻥ... "ﺍﻣﻦ ﻳﺠﻴﺐ" ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺗﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﻮﺩ ﺍﻳﻦ (ﻣﻀﻄﺮب)..... تا آرام گیرد این قلب نا آرام من..... "خدای من".... به حضورت، به نگاهت، به یاریت نیازمندم..... سال هاست به این نتیجه رسیده ام که " تو " آن مشترک مورد نظری هستی که همیشه در دسترسی. اِلٰهي وَ رَبّي مَنْ لي غَیْرُکَ🙏🏼🙏🏼🙏🏼